رفتن به نرکوه
سلام به پسر ناز و عزیزم نفس مامانی تو الان انقد شیرین خوابیدی که اومدم ازت چندتا عکس گرفتم. ما الان بوشهریم ولی دیروز و پریروز دیر بودیم وخیلی بهمون خوش گذشت . عصرچهارشنبه به همراه بابایی و عمومحمود رفتیم دیر وچون تو راه بودیم که اذان گفتن ما افطارمون رو تو ماشین ودقیقا روبروی نرکوه باز کردیم.وقتی رسیدیم رفتیم پیش مامان بزرگ . بعد ازظهر پنج شنبه به بابایی گفتم بریم نرکوه .به اتفاق بابایی و مامان بزرگ و خاله زینب ورایان رفتیم نرکوه.وقتی رسیدیم نرکوه ازهیجان همش تو حیاط موندی تا اینکه هممون رفتیم که از نخل رطب بچینیم . انقد خوشگل تو باغ بابا بزرگ قدم میزدی که من وبابایی هردوتامون ازت جداگونه فیلم گرفتیم موقع برگشتن هم ر...
نویسنده :
maman sahar
19:32